loading...
پرتال تفریحی و سرگرمی فان می | funme.ir
هانیه بازدید : 42 چهارشنبه 23 اردیبهشت 1394 نظرات (0)

ياد آن روزي که ياري داشتيم
اين چنين خوار نبوديم ، اعتباري داشتيم
اي که ما را در زمستان ديده اي با پشت خم
اين زمستان را نبين ، ما هم بهاري داشتيم .




شاديهايم هديه به تو
کم بودنش را بر من خرده مگير
اين تمام سهم من از دنياست .




سرم را روي شانه ات بگذار تا
همه بدانند “همه چيز” زير سر من است !




خاک پايت بوسه گاهم بود و بس
بر سر راهت نگاهم بود و بس
اي نگاهت تکيه گاه خستگي
عشق تو تنها گناهم بود و بس .




يعني گل? که بر سر شاخه ببو?مت؟
?ا آن شراب ناب? و با?د بنوشمت؟
اص?ً چه حرفها? مفت که در شعر م? زنند!
با?د تو را بغل نموده و محکم ببوسمت!




وقت? هست? همه‌? هست?‌ام را
با لبم م? گذارم رو? شانه‌ات. . .




وقت? دلت با من ن?ست،بودنت مشکل? را حل نم? کند. . .



چ? باعث م?شه ?ادم ب?فت?؟!
به همه بفرست جوابا? جالب م?گ?ر?!

 

ديدگانت را نبند ، نگاهت را ندزد
تو که ميداني آيه آيه ي زندگيم
از گوشه ي چشمانت تلاوت مي شود .




عشق چيز عجيبي نيست ، عزيز دلم !
همين است که تو دلت بگيرد و من نفسم !




پشت آن پنجره ي رو به افق ، پشت دروازه ي ترديد و خيال
لا به لاي تن عرياني بيد ، من در انديشه ي آنم که تو را
وقت دلتنگي خود دارم و بس .




خونه ي اجاره اي داري براي يه آدم تنها ؟
قلبشو پيش ميده ، جونشو ماه به ماه !




خواهش ميکنم ، بي حوصلگي هايم را ببخش ، بدخلقي هايم را فراموش کن ،
بي اعتنايي هايم را جدي نگير ، در عوض من هم تو را مي بخشم که مسبب همه ي اينهايي .




يک عمر قفس بست مسير نفسم را
حالا که دري هست مرا بال و پري نيست
حالا که مقدر شده آرام بگيرم
سيلاب مرا برده و از من اثري نيست
بگذار که درها همگي بسته بمانند
وقتي که نگاهي نگران پشت دري نيست .

هانیه بازدید : 43 دوشنبه 21 اردیبهشت 1394 نظرات (0)

بعد ن?م ساعت قل?ون کش?دن دختره گفته ک? آب قل?ون تموم م?شه بر?م؟
ميگن : قليونِ اينقدر خنديده تنباکوش سوخته
شاگرد سفره خونه هم ذغال خورده مرده …




آقا ما هرجا واسه کار رفتيم يه نگا بهمون انداختن گفتن تست اعتيادم داري؟
حالا واسه معافيت سربازي که رفتيم دکتره گفت
جوون به اين پهلووني حيف نيست نره سربازي ??




خدايا وقت کردي مسير زندگي مارو يه بررسي مجدد کن..
.
.
.
.
.
آخه قسمت آسفالتش افتاده روي دهنمون!!




استادم گفت : زندگي را تعريف كن
گفتم زندگيتعريف كردني نيست
ناراحت شد و نمره ام را صفرداد
سالها بعد كه او را ديدم كه پير شده بود
و عصا به دست راه مي رفت
جلو رفتم و گفتم :زندگي را تعريف كن
آرام خنديد و گفت نمره اتبيست
زندگي را بايد زيست
گفتم اون موقع با?د ب?ست م?داد? مشروط نشم .
?ه لگد زدم انداختمش تو جوب فرار کردم




من نميدونم چرا بعضى اعضاي سايت کنسرت نميذارن؟؟؟؟
.
.
.
.
آخه اکثرا خواننده هستن .!!!!
فقط جوك ها رو ميخونن
و هيچکاريم نميکنن ديگه !!!..
بابا ناس?متي 60 – 70 هزار عضو داره اين سايت
?اقل روزي يه پست بزارين واسه خنده
??




بدون درد و خماري
بازگشت به زندگ 100 % تضميني
کام?ً گياهي بدون عوارض جانبي و بدون بازگشت
گوشي هاي نوکيا1100 چراغ قوه دار به اغوش گرم خانواده برگرد?د !




م?دون?د چرا طرفدار ها? حافظ از سعد? ب?شترن؟
چون سعد? م?گه :
برو کار کن، مگو چ?ست کار
ول? حافظ م?گه :
بر لب جو? بش?ن و گذر عمر بب?ن
خ?ل? آقا?? حافظ




مورد داشتيم خانومه فيش گاز رو برده بانك
به يارو پشت باجه ميگه ببخشيد آقا, شما گازم مي گيريد؟؟؟؟
.
.
.
.
طرف گفته نه خانم متاسفانه من فقط جفتك ميندازم
اون يكي همكارم گاز مي گيره…




يکي از توانايي پسرا اينه که :
اتفاقي که 1 ساعت بيشتر طول نکشيده رو
تو 5 ساعت و 32 دقيقه
برات تعريف کنن :)




 مصب تا یکی از چشمت میفته
.
.
.
.
.
.
.
.
یکی دیگه میپره تو چشمات
استراحت نداریم که




بزرگي ميگه
اگر اتفاق خوب شگفت انگيزي در زندگيتان نيفتاده است
هنوز وقتش نرسيده است
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
اما من ميگم چرته و پرته بابا الکي منتظر نباشيد
اتفاق نميفته ميخاي خودتو خفه کني برووو جانم
والا اگه ميخاست بيفته تا حالا افتاده بود




مواد لازم:
?? دختر يک عدد
?? خواستگار به ميزان کافي
?? جهيزيه کمي تا قسمتي
طرز تهيه: …
دختر را به دانشگاه فرستاده و نمک فيس و افاده و فلفل پررويي را به آن اضافه مي کنيم،
سپس سر خواستگارها را شيره مي ماليم و آن ها غربال مي کنيم تا بي پولها و کم پولها همه رد شوند،
پولدارترين آنها که ماند کلاه سرش مي گذاريم تا کلّه اش خوب دم بکشد،
سپس او را سر سفر? عقد مي گذاريم؛
حالا غذا آماده است!




يکي از لذت هاي زندگيم در دوران بچگي , اين بود که
دم در حياطمون مينشستم و وقتي دختري ميومد
با شجاعت تمام اونو از کنار خروس همسايمون رد مي کردم
تا آسيبي بهش نرسه
و وقتي دختري ازم تشکر مي کرد
تا مغز استخوان خر کيف مي شدم…
بعععله من ي همچين آدمه نگران جامعه اي بودم ….
براي سلامتيم ، بکوب لايکو




گاهي دلم ميخواهد خودم را به خواب بزنم
و تو آرام بيايي بالا ي سرم و عاشقانه نگاهم کني
و من ناگهان چشم هايم را باز کنم و بگويم:
پخخخخخخخخخ!!!
و تو سکته کني بميري راحت شم ازت والا انقد بدم مياد ازت




آقا رفتم واسه روز پدر خريد
چشمم افتاد به شورت هاي مردانه
جلو رفتم يه قيمت گرفتم
فروشنده گفت دونه اي ?? هزارتومان
.
.
.
.
.هيچي ديگه
.الان فهميدم چرا سوپرمن شورتشو از رو شلوار ميپوشيد

هانیه بازدید : 76 یکشنبه 20 اردیبهشت 1394 نظرات (0)

امشب تمام گذشته ام را ورق زدم
جز لحظه هاي سياه ، لحظه هاي داغ و پرالتهاب بي قراري
دلتنگي افسرده ، خاموشي ، سکوت
اشک ، سوختن چيزي نيافتم
نفرين به بودن وقتي با درد همراه است

حمل سلاح سرد عمل مجرمانه شناخته شده
به خاطر خودت هم که شده آن نگاه ها را غلاف کن !

دير کرده اي !
عقربه ها گير کرده اند در گلوي من
انگار که رد نميشود
نه زمان
نه آب خوش !

حواست بــــــه دلــت باشـــد ...
آن را هـــر جا?ـــ? نگــذار ...
ا?ـن روزهـــا دل را مـــے دزدنــد ...
بـعـد کـه بـه دردشان نخـــــورد
جــاے صنــدوق پســـت !
آن را در سطـل آشغال م? انــــدازنــــد !!!
و " تـو "
خوب مـــے دانــے دلــےکــه
المثن? شـد !
د?ـگر دل نـمــــے شــود ...

اي که از تازگي زخم دلم باخبري
يا که از قصه ي دلتنگي من باخبري
مثل مهتاب که از خاطره ي شب مي گذري
هرشب آهسته از آفاق دلم مي گذري

تو ميروي
اما بدان چيزي عوض نمي شود
پاي ما تا ابد گير است
من و تو
شريک جرم يک مشت خاطره ايم

خيلي وقته که دلم براي تو تنگ شده
قلبم از دوري تو بدجوري دلتنگ شده
خيلي وقته ديگه بارون نزده
رنگ عشق به اين خيابون نزده

از تو براي تو و براي دلتنگي هاي هميشگيم مي نويسم
مي گويم که من تو را بهترين مي دانم تو را مي خواهم

آغوشت ميتواند قشنگترين سرخط خبرها باشد
وقتي تو ميتواني قشنگ ترين تيتر زندگي من باشي . . .

هميشه نم?شود زد به ب? خ?ال? و گفت:
تنها امده ام ، تنها ميروم
?ک وقتائ? شا?د حت? برا? ساعت? ?ا دقيقه ا? کم م?اور?!
دل واماندہات ?ک نفر را م?خواھد که عاشقانه دوستش دار? .

ديگه به نبودت عادت کرده بودم
خو دمو با خيالت راحت کرده بودم
دو باره زد به سرم شعر دلتنگي بگم
براي دل خودم شعر غريبي رو بگم

وقتي دو قلــــب براي يکـديگر بتپد
هيچ فاصله اي دور نيسـت
هيچ زماني زيــــاد نيسـت
و هيچ عشــــــق ديگري نمي تواند
آن دو را از هم دور کند !
محکـم تريـن برهان عشـق
" اعتمــــــــــاد" اسـت

دلتنگم و با هيچکسم ميل سخن نيست
کس در همه آفاق به دلتنگي من نيست

لحظه لحظه در دلم عشق? تو غوغا مي کند
کي خدا رحمي به حال اين دل ما مي کند

تو رفتي و تنها چند خاطره که هيچ گاه
نمي توانم فراموش کنم بر جا گذاشتي
خاطره هايي که ياد آن اين دل عاشقم را مي سوزاند
دلم بدجور براي تو تنگ است عزيزم

آمدم تا مست و مدهوشت کنم اما نشد
عاشقانه تکيه بر دوشت کنم اما نشد
آمدم تا از سر دلتنگي ام گريه تلخي در آغوشت کنم اما نشد
نازنينم ياد تو هرگز نرفت از خاطرم سعي کردم فراموشت کنم اما نشد

فراموشي سخت است
انتظار هم سخت است
اما از همه سخت تر اين است
که نداني بايد انتظار بکشي يا فراموش

حقيقتش اينه که حواسم اينجا نيست !
راستش اصلا اينجا نيست
مي بينم، مي شنوم، بو مي کشم و چيزهاي ديگه
همون حرکاتِ معمولي رو مي کنم
ولي دلم يه جاي ديگه ست
دلم اصلا اينجا نيست .!


آدمي اگر فقط بخواهد خوشبخت باشد، به زودي موفق مي گردد
ولي او مي خواهد خوشبخت تر از ديگران باشد و اين مشکل است!
زيرا او ديگران را خوشبخت تر از آنچه هستند تصور مي کند


چه قدر دردناک است
اين مشکل که هميشه براي فرار از دست يک آدم
به آدم ديگري پناه برده ايم
اعتياد به آدم ها بدترين نوع اعتياد است


زندگي چيز چرندي است
اما انسان، اگر تا آنجا که مي تواند
از آن لذت نبرد،
بايد خيلي ابله باشد


به دنبال آرزوهايم مي روم
هرچه مي خواهد از
سنگ سرزنش
قضاوت ببارد
هيچ کس را توان ستادن
تصوير رويايم نيست
عهد بسته ام
قبل از مرگم
نميرم
محمد اعجازي


عشق چيز خوبيه
مرد هم همينطور، اونم چيز خوبيه
ولي خب هيچ کدوم ازينا به پاي خواب نمي رسن
به نظر من ايده آل ترين شريک زندگي خوابه
?? درصد وجود من ايمان داره که خواب بهترين همسر دنياس
اما !!
? درصد از وجودم ميگه اينکه يکي بغلت کنه تا بخوابي از همه اينا بهتره
لعنت به اين يه ? درصد مزاحم که راحت از پس اون ?? تا برمياد

هر کس بخواهد
کاري را انجام دهد،
راهش را پيدا ميکند . . .
و هر کس نخواهد،
بهانه اش را . .


نيگا تورو خدا
من موندم چرا پول
تو کيف من
دووم نميياره!
چي خريدم مگه !


از دور تو را دوست دارم
بي هيچ عطري
آغوشي
نوازشي
و يا حتي بوسه اي
تنها
دوستت دارم
از دور

هانیه بازدید : 56 شنبه 19 اردیبهشت 1394 نظرات (0)

دلي کز درد عشق آگاه شد راحت چه ميداند
نميگنجد در يک چشم با هم خواب و بيداري



کنــــارم کــــه هستــــي
خيــــابــــان هــــا از ماهيــــت مـــي افتنــــد
رسيــــدنــــي در کــــار نيســتـــــ



حرف بي جواب هم درد دارد؛



عشق بي جواب جاي خود!



هــــم?شــه ازا?ــــنکه کسا?? که دوســـشـــون دارمو از
دست بدم م?ترسم
ول? بعض? وقتا از خودم م?ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــپرسم
کس? هست که از، از دست دادن من بترسه؟:(



چقدر عاقلند:
آدمهايي که در عشق احمقند!



هي غريبه اي که در خلال روزها آرام آرام و پاورچين امده اي به روزهايم
حتي اگر اولين و آخرين عزيزم هم باشي غرورم را به خاطرت زمين نخواهم زد غرور من امپراطوري پابرجاييست پس هرچه ميتواني بي توجهي کن



دلــ ــم،
يک بـ ـغـ ــل شعــ ــر مي خواهد
يک مشت آغــ ــوش آبـ ـي آستانت
بـ ــ ــاران بـ ـبـ ــارد،
لبـخنــ ـد بــزنــ ـي
نــ ــفــــ ــس بکشم
زيــر چــتــ ـر تــــ ــو!!



ديگر همه نقطه ضعفم را فهميدند
از من ک چيزي ميخواهند
جان تو را قسم مي دهند !



دلــــــم
اگـــر بــراي تــو تـنگ مـي شــود
ببخـش !
روزم ايـن گـونه ، قـشنـگ مـي شـود



خواب مرا نمي برد
تو را مي آورد
بي آنکه باشي?



پدرشدن خيلي خوبه
ولي پـــــــــــــدر داشـــــــــتن يه چيــــــــز ديگـــــس



لعنت به ا?ن حافظه
ا?ن حافظه ? کذا?? که ?اد گرفته وقت? که ب? حوصله ا? و خوب ن?ست?، فعال تر شود



ديروز فهميدم



مخاطب تمام شاعرانه هايم يک بي سواد بود و بس



اَگر روزے بهت بَد کرد
باهات رَفتارِ سَرد کرد
من که نَمُردم ، بَرگرد



هيچ گاه
براي ديدارت
زمان تعيين نميکنم
شايد ساعت حسادت کند و خواب بماند



نمي شود که در کوچه هاي
ارديبهشت
تنها قدم زد !
خودت را زود برسان



مهم نبود براي من ک تو با من چ ميکني
بيا ببين
براي تو من با خودم چ ميکنم !!!



خدايا !بازم شکرت نه کسي دلش برام تنگ ميشه !!نه کسي عاشقمه نه کسي ازنبودنم غصه ميخوره خيالم راحته که به کسي بعدازمرگم پاسخگونيستم !!!خداياشکرت



تا مي خواهم از تو دل بکنم
صبر مي آيد !
چقدر اين عطسه هاي
بهاري
را دوست دارم



ارزش هر عزيزے
را هميشہ از انديشہ يک لحظہ نبودنش ميتوان فهميد

هانیه بازدید : 46 پنجشنبه 17 اردیبهشت 1394 نظرات (0)

دلتنگی ، پیچیده نیست
یک دل یک آسمان یک بغض و آرزوهای ترک خورده


ساکتم!
چون:
یک بغض سنگی تمام تار های گلویم را به راحتی قطع کرده!
حالا فقط منم و حنجره ای که فریادش سکوت است


یک نفر را می خواهم
محکم بزند در گوشم
بی هیچ دلیلی
فقط بشکند این بغض لعنتی


به خدا نامردیه چند تا بغض و یک گلو


میدانی از کجای زندگی بیشتر خسته ام ؟
آنجایی که وسط خنده هام بغض می کنم


وقتی بغض میکُنی
وقتی دآغونی
وقتی دلِت شکسته
دقیقا همین وقتا
انقدر حرف داری که فقط میتونی بگی:
بیخیال


سکوت میکنم
بغض هایم سربسته بمانند
گاهی
سبک نشوم
سنگین ترم



برایــــــــــــــــم از بــــــازار
یک بــــغض خـــوب بخــــر!!!
ایـــن بغضــــــــی که مـــن دارم
هـــــر روز میشکــــــــــــند


ایستـاده و لبخــــند زنـــان !
پـایـش را رویِ گلـویـــم فـشار میـدهـد
بــــــغـــض!

تعداد صفحات : 6

اطلاعات کاربری